در آن وقت خداوند پیامبری بنام (حنظله) بر آن قوم مبعوث گردانید. در آن سرزمین کوه بلندی وجود داشت که جایگاه سیمرغ بود. روزی سیمرغ از شدت گرسنگی پسر و دختر کوچکی از آن قوم را شکار کرد. مردم آن قوم نزد حنظله آمدند و از او خواستند تا به درگان خداوند استغاثه کند و آنان را از چنگال این پرنده نجات دهد. حنظله دعا کرد تا نسل آن حیوان از روی زمین برچیده شود. کمی بعد نسل آن حیوان از بین رفت.
ارشادهای حنظله سودی نداشت و آنان به نافرمانی خود ادامه دادند. خداوند 30 پیامبر به سوی آن قوم مبعوث کرد که همه کشته شدند. تا اینکه خداوند دو صاعقه را در ابتدا و انتهای شب بر آنان نازل کرد و اثری از آن مردم و دیارشان باقی نماند. به آنان اصحاب رسّ می گفتند، چون پیامبران خود را درون خاک دفن می کردند.